بود آيا كه در ميكده ها بگشايند
گره از كار فرو بسته ما بگشايند
اگر از بهر دل زاهد خودبين بستند
دل قوى دار كه از بهر خدا بگشايند
به صفاى دل رندان صبوحى زدگان
بس در بسته به مفتاح دعا بگشايند
در ميخانه ببستند خدايا مپسند
كه در خانه تزوير و ريا بگشايند
گيسوى چنگ ببريد به مرگ مى ناب
تا همه مغ بچگان زلف دو تا بگشايند
نامه تعزيت دختر رز برخوانيد
تا حريفان همه خون از مژه ها بگشايند
حافظ اين خرقه كه دارى تو ببينى فردا
كه چه زنار ز زيرش به دغا بگشايند
....................... حضرت حافظ
اگر از بهر دل زاهد خودبين بستند
دل قوى دار كه از بهر خدا بگشايند
به صفاى دل رندان صبوحى زدگان
بس در بسته به مفتاح دعا بگشايند
در ميخانه ببستند خدايا مپسند
كه در خانه تزوير و ريا بگشايند
گيسوى چنگ ببريد به مرگ مى ناب
تا همه مغ بچگان زلف دو تا بگشايند
نامه تعزيت دختر رز برخوانيد
تا حريفان همه خون از مژه ها بگشايند
حافظ اين خرقه كه دارى تو ببينى فردا
كه چه زنار ز زيرش به دغا بگشايند
....................... حضرت حافظ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر