۱۳۸۹ آبان ۲۷, پنجشنبه

سخن غیر مگو با من معشوقه پرست......کز وی و جام می ام نیست به کس پروایی

خدایا! گذرمان را از باریکه راههایی انداخته ای که دشنه های فریب از فراسوی خانه ها به انتظارمان نشسته است.
از خداوند خواستم به من صبر عطا کند. خداوند فرمود: صبر حاصل سختی و رنج است عطا کردنی نیست. آموختنی است.
از او خواستم مرا گرفتار درد و عذاب نکند. فرمود: رنج تو را از دلبستگی های دنیا جدا و به من نزدیکتر می کند.
..... و من دیگر چیزی نخواستم
خداوندا! دستانم خالی اند و دلم غرق در آرزوها


هیچ نظری موجود نیست: