به ياد داشته باش انسان چون بومي سفيد قدم دردنيا مي گذارد. خدا هيچ طرح و نگاري در تو ايجاد نمي كند. تو از قبل برنامه ريزي نشده اي. چيزي بنام سر نوشت وجود ندارد. سرنوشت اختراع انسانهاي ترسو و بزدل و كساني است كه نمي خواهند از زندگي شان چيزي پديد آورند. آنان همه مسووليتها را به گردن خدا مي اندازند و آنرا سرنوشت، قسمت و هزاران چيز ديگر مي خوانند. اما همه اينها اساسا ترفندهايي براي شانه خالي كردن از اين است كه " من مسوول زندگي خود هستم. هرآنچه كه اكنون هستم خودم آفريده ام و هرآنچه قرار است فردا باشم، آنرا امروز مي آفرينم. در مورد ديروز كاري نمي توان انجام داد. نبايد در مورد آن نگران بود. هر آنچه كه بود گذشته. اما امروز هنوز در دسترس است و از امروز است كه تمام فرداها پديد خواهند آمد. " و اگر تو اندكي هشيار باشي، همه ماجرا دگرگون مي شود. ما كاملا مسوول هر آنچه هستيم، كه هستيم. اين نخستين چيزي است كه بايد بپذيريم اين كار در آغاز دردآور است، زيرا " خود " احساس مي كند از هم متلاشي مي شود: " من مسوول هستم؟ پس همه اين شلوغي و آشفتگي را خودم آفريدم؟ " اين، " خود " ما را آزرده مي كند اما اگر از آن آگاه شويم، اين آگاهي به سرآغازي براي يك زندگي جديد تبديل مي شود. تكانهايي كوچك كافيست تا چهره غمگين را به چهره اي خندان تبديل كند. اما هركاري بايد بكنيم بايد همين امروز انجام دهيم، زيرا گذشته ديگر وجود ندارد و آينده هنوز نيامده است. آنچه در دسترس ماست امروز است و امروز به تنهايي كافيست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر