، استعدادي كبريائي و جوهر ويژهاي است كه خداي بزرگ در وجود ما نهفته است. چاكراها مسئول خلق و نگهداري و موجوديت خاص ما هستند، آنها مراكز انرژي چرخههاي مرتعش نور كيهاني هستند كه صورت مادي را پديد آوردهاند. بدون چاكراها نميتوانستيم اينگونه كه هستيم باشيم، چاكراها هستند كه قلب انسان را به تپش درآورده و موجب ميشوند نفسهاي هستي بخش بكشيم. انرژي هائي كه از چاكراهاي ما پراكنده ميگردند افكار و احساسات ما به حركت در مي آورند. گرايش ويژهي ما براي دانش و معرفت روحي نشانگر گشوده شدن آنهاست." چاكرا "در سانكسريت به معناي چرخ بوده و به گردابهاي مخروطي شكل انرژي گفته مي شود كه درون كالبد انرژي ميچرخد و به ارتعاش در مي آيد. بر طبق نوشتههاي قديمي٠٠٠ ٨٨ چاكرا وجود دارد كه اغلب آنها بسيار كوچك بوده و نقش جزئي در سيستم انرژي به عهده دارند. ٧چاكراي اصلي، ٢١ چاكراي فرعي و شماري از چاكراهاي ريز كه همه چرخههاي نورالهي هستند كه مهمترين آنها در نقطه طحال، پشت گردن، كف دستها و كف پاها قرار دارد. هفت چاكراي اصلي در سر تا سر محور قائم مياني در جلوي بدن قرار دارند و در نقاط مختلف ستون فقرات با تابش خود محوري عمودي را تشكيل مي دهد كه از پايهي ستون فقرات به بالا و به سمت سر ميگذرد. اين مسير به گونهاي طراحي شده است كه بتواند انسان را از قلروهاي اختصاصي و انفرادي آگاهي به قلمرو روحي و كيهاني منتقل سازد.
"چاكراها " نه تنها در كالبد انسان بلكه در كالبد كره زمين و در سراسر كائنات يافت ميشوند. چاكراها در هر جائي كه انرژي هوشمند در جريان است و به درون موجودي با صورت مادي گام مينهد حضور دارند. در زمين بسياري از مكانهاي نيرو وجود دارد كه چاكراهاي سياره ما بوده و مكانهائي هستند كه توليد انرژي ميكنند.
كالبدهاي ما و كالبد زمين از قالبي ساخته شده است كه داراي مسيرهائي براي عبور انرژي است. اين مسيرها را در كالبد ما «ناديها» و در كره زمين خط رابط جادوئي ley lines مينامند.
" نادي ها " را مي توان به شريان ها و عروق كالبد فيزيكي تشبيه كرد كه خون را انتقال ميدهند با اين تفاوت كه نادي ها شريان هاي هوشمند بوده و انرژي يا "پرانا" انتقال ميدهند. اين شريان هاي هوشمند ديده نميشوند و فقط از طريق كار آنان پي به وجودشان ميبريم. " پرانا " (prana)، نيروي حيات و انرژي هوشمندي است كه در سراسر ناديها و در درون و سراسر كالبد و ذهن ما جريان داشته و آن را زنده و شاداب نگه ميدارد. "پرانا" به سيستم عصبي و سيستم غدد درون ريز سوخت ميرساند. اين دو سيستم با يكديگر موجب حيات و بقاي آن كسي مي شود كه هستيم. عصبها، هورمونها نيز با كاري هماهنگ، بسياري از عملكردهاي بدن را سازماندهي ميكنند. سپس انرژي وارد جريان خون گشته و موجب بقاي ما ميگردد.
چاكراهاي اصلي به شكل غنچههاي گل شيپوري هستند كه تعداد گلبرگهاي هر كدام مختلف است، به اين دليل است كه در شرق غالباً غنچه گل نيلوفر نماد چاكراهاست.
گلبرگها نماد" ناديها " يا كانالهاي انرژي هستند، كه از راه آنها انرژي در چاكراها جريان پيدا مي كند و از طریق چاكراها به بدنهاي لطيف راه مييابد. تعداد گلبرگها يا ناديها از چهار تا شروع مي شود كه مختص چاكراي ريشه است و تا چاكراي تاج به حدود ٠٠٠ ١ مي رسد. از عميق ترين نقطه مركز هر غنچه چاكرا، كانالي مانند ساقه در طول ستون فقرات امتداد دارد و با آن يكي ميشود. چاكراها توسط مهمترين كانال انرژي كه " سوشومنا " ناميده مي شود و در درون ستون فقرات تا بالاي سر ادامه دارد به يكديگر وصل ميشوند.
چاكراها دائما در وضعيت چرخش هستند و جهت چرخش آنها تعيين كننده جذب و يا دفع انرژي است. چرخش چاكراها به راست (جهت عقربههاي ساعت) يا به سمت چپ است كه گفته شده است كه به جنسيت بستگي دارد، از اين رو انرژيهاي مرد و زن مي توانند مكمل يكديگر باشند. چون چرخش چاكراها در مردان به راست و در زنان به سمت چپ مي باشد. هر چرخشی در جهت عقربه هاي ساعت اساساً مذكر است يا طبق آموزشهاي چينيها " يانگ " در طبيعت نمايانگر قدرت اراده و فعاليت و همچنين خصوصيات منفي مانند پرخاشگري و خشونت است و نيز هر چرخش خلاف عقربههاي ساعت مونث يا " یين " در طبيعت است، كه نمايانگر پذيرش و توافق، و هم چنين خصوصيات منفي ضعف است. جهت چرخش چاكراها نيز با هم متفاوت است. براي مثال چاكراي ريشه مذكر است و به راست ميچرخد كه نشان دهنده حس غلبه كردن و تسلط است چه از نظر مادي و چه از نظر جنسي. در حاليكه چاكراي ريشه مونث است و به سمت چپ مي چرخد و آنها را پذيرا ي انگيزه و فعاليت و قدرت حيات بخشي مي كند كه اين نيرو از زمين به طرف چاكراي ريشه جاري مي شود.
اندازه و حدود امواج چاكراها تعيين كننده مقدار و كيفيت انرژيهايي است كه آنها قابليت جذب از منابع مختلف را دارند. اين ها انرژيهائي هستند كه از طرف كيهان، ستارهها، طبيعت و همه آدمها و از تمام چيزهائي كه در اطراف ما هستند؛ همين طور از طرف بدنهاي لطيف و ماده اصلي پنهان در همه موجودات به سمت ما مي آيند. اين انرژي ها از راه ناديها به طور ناقص به چاكراها مي رسند. اما در چاكراها به درستي جريان دارند.
"چاكراها " امواجي را كه با فركانسهاي خودشان همخواني داشته باشد از محيط اطراف مي گيرند و مانند آنتن عمل مي كنند آنها امواج انرژي را در هر حدي كه باشند مي گيرند و ما را به آنچه در طبيعت، جهان و اطرافمان در جريان است وصل مي كنند. از اين رو چاكراها مي توانند مانند اندامهاي حسي لطيف به نظر آيند. بدن فيزيكي ما كه مجهز به حواس است وسيله اي است براي تعديل و تنظيم قوانين زندگي در سياره مان كه به ما اين امكان را مي دهد تا راه زندگي را در جهان بيرون پيدا كنيم، در عين حال كمك مي كند تا ارزشهاي دروني خود را در حد دانشي كه از اين جهان خاكي به دست آوردهايم درك و از آنها استفاده كنيم. چاكراها مانند گيرنده هاي امواج انرژي و اطلاعات ماوراء حيطه فيزيكي عمل مي كنند. آنها روزنههائي هستند كه ما را به دنياي نامحدود انرژي هاي لطيف وصل ميكنند.
" چاكراها " انرژي ها را دقيقا به اطراف ساطع مي كنند، از اين رو باعث تغيير اتمسفر اطراف ما ميشوند. از راه چاكراها ميتوانيم امواج سلامتي و يا پيامهاي آگاهانه و ناخودآگاهانه بفرستيم و ديگران، شرايط و حتي ماده را تحت تاثير قرار دهيم، در جهت مثبت يا منفي.
"چاكراها " هسته مركزي انرژي زائي وجود ما هستند. اين هستهي خاص است كه ما را با تمام موجودات زنده پيوند داده و به آفريدگار خود ملحق ميسازد. اين چاكراها ما را با پيشينيان، رهبران معنوي و مددكاراني كه به ما رحمت و بركت ارزاني ميدارند وصل ميكنند.
اگر چاكراها را كامل تر بگشائيم معرفت گذشته ،حال و آينده بر ما آشكار خواهد شد. از دانش چاكراها مي توان براي پيشرفت فردي، شفابخشي و دگرگوني كامل استفاده كرد.
"چاكراها "كليد بيداري روحي، سلامت روان و تندرستي جسماني را در دست دارند. هر يك از چاكراها در حاليكه مراحل مختلف خودآگاهي را خلق مي كنند به مراتب متفاوتي از پيشرفت و پرورش ما نيز تاكيد دارند.
سه چاكراي نخست : چاكراي ريشه، چاكراي خاجي و شبكه خورشيدي به ترتيب ضامن بقا، خودآگاهي و پايداري باطني ما هستند. كانون قلب كه چاكراي چهارم است نقطه تحولات كلي از دنياي درون و از واقعيت وجودي ما به واقعيات جهان هستي است سه چاكراي باقيمانده (از ٧چاكراي اصلي)؛ چاكراي گلو، ابرو و تاج سر مراكز روحي و معنوي هستند كه بر روي ارتباطات، بينش درون و يكپارچگي تمركز دارند. از لحاظ فيزيكي نيز هر چاكرا بخشهاي متفاوتي از بدن را تحت كنترل دارند. هفت چاكرا را هفت مجموعه از غدد درون ريز را اداره كرده و از اين طريق بر كل تعادل و توازن كالبد ما تاثير مي گذارند.
" چاكراها " با رنگهاي مختلف رنگين كمان به ارتعاش در مي آيند. چاكراي ريشه به رنگ قرمز و چاكراي تاج سر بنفش است. رنگ هاي ديگر در اين ميان با چاكراها به ارتعاش در مي آيند. اين طوربه نظر مي رسد كه رنگين كمان همانند چاكراها از آسمان براي تماس با زمين آمدهاند، چاكراها نيز نوري باطني و درخشان فراهم ميآورند كه پلي است ميان عرش و فرش، زمين و آسمان. چاكراي تاج سر به ملكوت ميرسد و چاكراي ريشه ما را با مادر خود در زمين پيوند مي دهد. چاكراها، رنگين كمان درون ، هديه آفريدگار ما و ارمغان كبريائي هستند كه در باطن ما سكنا گزيدهاند. زماني كه بر روي اين ارمغان باطني گشوده شويم به زندگي ما نوري تازه خواهد تابيد.
درمانگران "ريكي "در حين كار درمان، از وضعيت هاي خاص دستان خود كه براي بدن، اعضاي آن و هفت چاكرا مناسب است استفاده ميكند." چاكراها " مراكز تجمع انرژي هستند كه در نقاط مخصوصی از بدن در نوسانند. نيروي "ريكي " موجب ايجاد توازن در انرژي چاكراها و هاله اطراف بدن مي شود و ناراحتيهاي فيزيكي و روحي را نيز برطرف ميكند.
"چاكراها " نه تنها در كالبد انسان بلكه در كالبد كره زمين و در سراسر كائنات يافت ميشوند. چاكراها در هر جائي كه انرژي هوشمند در جريان است و به درون موجودي با صورت مادي گام مينهد حضور دارند. در زمين بسياري از مكانهاي نيرو وجود دارد كه چاكراهاي سياره ما بوده و مكانهائي هستند كه توليد انرژي ميكنند.
كالبدهاي ما و كالبد زمين از قالبي ساخته شده است كه داراي مسيرهائي براي عبور انرژي است. اين مسيرها را در كالبد ما «ناديها» و در كره زمين خط رابط جادوئي ley lines مينامند.
" نادي ها " را مي توان به شريان ها و عروق كالبد فيزيكي تشبيه كرد كه خون را انتقال ميدهند با اين تفاوت كه نادي ها شريان هاي هوشمند بوده و انرژي يا "پرانا" انتقال ميدهند. اين شريان هاي هوشمند ديده نميشوند و فقط از طريق كار آنان پي به وجودشان ميبريم. " پرانا " (prana)، نيروي حيات و انرژي هوشمندي است كه در سراسر ناديها و در درون و سراسر كالبد و ذهن ما جريان داشته و آن را زنده و شاداب نگه ميدارد. "پرانا" به سيستم عصبي و سيستم غدد درون ريز سوخت ميرساند. اين دو سيستم با يكديگر موجب حيات و بقاي آن كسي مي شود كه هستيم. عصبها، هورمونها نيز با كاري هماهنگ، بسياري از عملكردهاي بدن را سازماندهي ميكنند. سپس انرژي وارد جريان خون گشته و موجب بقاي ما ميگردد.
چاكراهاي اصلي به شكل غنچههاي گل شيپوري هستند كه تعداد گلبرگهاي هر كدام مختلف است، به اين دليل است كه در شرق غالباً غنچه گل نيلوفر نماد چاكراهاست.
گلبرگها نماد" ناديها " يا كانالهاي انرژي هستند، كه از راه آنها انرژي در چاكراها جريان پيدا مي كند و از طریق چاكراها به بدنهاي لطيف راه مييابد. تعداد گلبرگها يا ناديها از چهار تا شروع مي شود كه مختص چاكراي ريشه است و تا چاكراي تاج به حدود ٠٠٠ ١ مي رسد. از عميق ترين نقطه مركز هر غنچه چاكرا، كانالي مانند ساقه در طول ستون فقرات امتداد دارد و با آن يكي ميشود. چاكراها توسط مهمترين كانال انرژي كه " سوشومنا " ناميده مي شود و در درون ستون فقرات تا بالاي سر ادامه دارد به يكديگر وصل ميشوند.
چاكراها دائما در وضعيت چرخش هستند و جهت چرخش آنها تعيين كننده جذب و يا دفع انرژي است. چرخش چاكراها به راست (جهت عقربههاي ساعت) يا به سمت چپ است كه گفته شده است كه به جنسيت بستگي دارد، از اين رو انرژيهاي مرد و زن مي توانند مكمل يكديگر باشند. چون چرخش چاكراها در مردان به راست و در زنان به سمت چپ مي باشد. هر چرخشی در جهت عقربه هاي ساعت اساساً مذكر است يا طبق آموزشهاي چينيها " يانگ " در طبيعت نمايانگر قدرت اراده و فعاليت و همچنين خصوصيات منفي مانند پرخاشگري و خشونت است و نيز هر چرخش خلاف عقربههاي ساعت مونث يا " یين " در طبيعت است، كه نمايانگر پذيرش و توافق، و هم چنين خصوصيات منفي ضعف است. جهت چرخش چاكراها نيز با هم متفاوت است. براي مثال چاكراي ريشه مذكر است و به راست ميچرخد كه نشان دهنده حس غلبه كردن و تسلط است چه از نظر مادي و چه از نظر جنسي. در حاليكه چاكراي ريشه مونث است و به سمت چپ مي چرخد و آنها را پذيرا ي انگيزه و فعاليت و قدرت حيات بخشي مي كند كه اين نيرو از زمين به طرف چاكراي ريشه جاري مي شود.
اندازه و حدود امواج چاكراها تعيين كننده مقدار و كيفيت انرژيهايي است كه آنها قابليت جذب از منابع مختلف را دارند. اين ها انرژيهائي هستند كه از طرف كيهان، ستارهها، طبيعت و همه آدمها و از تمام چيزهائي كه در اطراف ما هستند؛ همين طور از طرف بدنهاي لطيف و ماده اصلي پنهان در همه موجودات به سمت ما مي آيند. اين انرژي ها از راه ناديها به طور ناقص به چاكراها مي رسند. اما در چاكراها به درستي جريان دارند.
"چاكراها " امواجي را كه با فركانسهاي خودشان همخواني داشته باشد از محيط اطراف مي گيرند و مانند آنتن عمل مي كنند آنها امواج انرژي را در هر حدي كه باشند مي گيرند و ما را به آنچه در طبيعت، جهان و اطرافمان در جريان است وصل مي كنند. از اين رو چاكراها مي توانند مانند اندامهاي حسي لطيف به نظر آيند. بدن فيزيكي ما كه مجهز به حواس است وسيله اي است براي تعديل و تنظيم قوانين زندگي در سياره مان كه به ما اين امكان را مي دهد تا راه زندگي را در جهان بيرون پيدا كنيم، در عين حال كمك مي كند تا ارزشهاي دروني خود را در حد دانشي كه از اين جهان خاكي به دست آوردهايم درك و از آنها استفاده كنيم. چاكراها مانند گيرنده هاي امواج انرژي و اطلاعات ماوراء حيطه فيزيكي عمل مي كنند. آنها روزنههائي هستند كه ما را به دنياي نامحدود انرژي هاي لطيف وصل ميكنند.
" چاكراها " انرژي ها را دقيقا به اطراف ساطع مي كنند، از اين رو باعث تغيير اتمسفر اطراف ما ميشوند. از راه چاكراها ميتوانيم امواج سلامتي و يا پيامهاي آگاهانه و ناخودآگاهانه بفرستيم و ديگران، شرايط و حتي ماده را تحت تاثير قرار دهيم، در جهت مثبت يا منفي.
"چاكراها " هسته مركزي انرژي زائي وجود ما هستند. اين هستهي خاص است كه ما را با تمام موجودات زنده پيوند داده و به آفريدگار خود ملحق ميسازد. اين چاكراها ما را با پيشينيان، رهبران معنوي و مددكاراني كه به ما رحمت و بركت ارزاني ميدارند وصل ميكنند.
اگر چاكراها را كامل تر بگشائيم معرفت گذشته ،حال و آينده بر ما آشكار خواهد شد. از دانش چاكراها مي توان براي پيشرفت فردي، شفابخشي و دگرگوني كامل استفاده كرد.
"چاكراها "كليد بيداري روحي، سلامت روان و تندرستي جسماني را در دست دارند. هر يك از چاكراها در حاليكه مراحل مختلف خودآگاهي را خلق مي كنند به مراتب متفاوتي از پيشرفت و پرورش ما نيز تاكيد دارند.
سه چاكراي نخست : چاكراي ريشه، چاكراي خاجي و شبكه خورشيدي به ترتيب ضامن بقا، خودآگاهي و پايداري باطني ما هستند. كانون قلب كه چاكراي چهارم است نقطه تحولات كلي از دنياي درون و از واقعيت وجودي ما به واقعيات جهان هستي است سه چاكراي باقيمانده (از ٧چاكراي اصلي)؛ چاكراي گلو، ابرو و تاج سر مراكز روحي و معنوي هستند كه بر روي ارتباطات، بينش درون و يكپارچگي تمركز دارند. از لحاظ فيزيكي نيز هر چاكرا بخشهاي متفاوتي از بدن را تحت كنترل دارند. هفت چاكرا را هفت مجموعه از غدد درون ريز را اداره كرده و از اين طريق بر كل تعادل و توازن كالبد ما تاثير مي گذارند.
" چاكراها " با رنگهاي مختلف رنگين كمان به ارتعاش در مي آيند. چاكراي ريشه به رنگ قرمز و چاكراي تاج سر بنفش است. رنگ هاي ديگر در اين ميان با چاكراها به ارتعاش در مي آيند. اين طوربه نظر مي رسد كه رنگين كمان همانند چاكراها از آسمان براي تماس با زمين آمدهاند، چاكراها نيز نوري باطني و درخشان فراهم ميآورند كه پلي است ميان عرش و فرش، زمين و آسمان. چاكراي تاج سر به ملكوت ميرسد و چاكراي ريشه ما را با مادر خود در زمين پيوند مي دهد. چاكراها، رنگين كمان درون ، هديه آفريدگار ما و ارمغان كبريائي هستند كه در باطن ما سكنا گزيدهاند. زماني كه بر روي اين ارمغان باطني گشوده شويم به زندگي ما نوري تازه خواهد تابيد.
درمانگران "ريكي "در حين كار درمان، از وضعيت هاي خاص دستان خود كه براي بدن، اعضاي آن و هفت چاكرا مناسب است استفاده ميكند." چاكراها " مراكز تجمع انرژي هستند كه در نقاط مخصوصی از بدن در نوسانند. نيروي "ريكي " موجب ايجاد توازن در انرژي چاكراها و هاله اطراف بدن مي شود و ناراحتيهاي فيزيكي و روحي را نيز برطرف ميكند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر