و از خود پرسيدهايد كه اين ديگر چه نوع از جراحي است. جراحي روحي عملي است كه بدون استفاده از ابزار و وسايل جراحي، بيمارستان و داروي بيهوشي انجام ميشود. جراح دستان برهنهاش را بر روي بدن بيمار ميگذارد، انگشتانش را در گوشت بيمار فرو ميبرد و تغييرات لازم را به وجود ميآورد، سپس بافتي كه دچار بيماري شده را از بدن خارج ميكند. وقتي كار تمام شد زخم تنها با عبور دست جراح از روي آن كاملا بسته ميشود و شكاف كوچكي باقي ميماند و يا اصلا اثري باقي نميگذارد. اين عمل كاملا بدون درد است و كل عمل فقط چند دقيقه طول ميكشد.
كاربرد وسيع اين نوع جراحي در فيليپين و برزيل است، جايي كه جراحان روحي بسياري زندگي ميكنند و از محبوبيت زيادي برخوردارند. بسياري از مردم در اين كشورها با اين روش جراحي درمان شدهاند.
جالب است بدانيد كه تعداد كمي از اين جراحان درس خواندهاند و هيچيك از آنها چيزي درباره طب نميدانند يا حتي خود نميفهمند كه چه ميكنند و چگونه كار ميكنند.
نمونههاي تجربي
دانشمندان و محققاني در زمينه پديدههاي فوقطبيعي مانند ليال واتسون دكتر هنري پوهاريچ و پروفسور شيلي در طي سفرهاي خود به فيليپين و برزيل، به تحقيق در مورد جراحي روحي نيز پرداختند. آنها شاهد بيش از هزار عمل جراحي از جمله درمان آپانديسيت، بيرون آوردن غدههاي خوشخيم از سينه، درآوردن كيست و سنگ مثانه، درمان واريس و بواسير و حتي درمان بعضي از انواع سرطانها توسط شفادهندگان بودهاند.
يكي از اين جراحان (توني سانتياگو) نام داشت كه توده سرطاني مثانه مردي را جراحي نمود. دو دوربين از صحنه عمل فيلمبرداري ميكردند و سه دانشمند نيز ناظر آن بودند.
ديگري (توني آگپائوا) يكي از معروفترين جراحان در فيليپين بشمار ميرود كه قدرت شفابخشي در او از سن هفت سالگي آشكار شده است. (اولگا فارهيت) از لسآنجلس به علت ابتلا به بيماري خاصي كه مغز استخوان سر و شانهاش را گرفتار كرده بود، دچار فلج شده بود. اين بيماري توسط پزشكان نمونهبرداري و تشخيص داده شده بود. آگپائوا او را جراحي كرده و توده وسيعي از غضروف و خون وي را برداشت. در بازگشت بيمار به لسآنجلس، مجددا عكسبرداري و نمونهبرداري انجام شد. جراح با مشاهده عكس و جواب نمونهبرداري اظهار داشت، به استثناي بافت جوشگاهي هيچ چيز باقي نمانده است. مثل آن است كه چيزي داخل آن محل رفته و همه چيز را پاك كرده است.
جراح ديگر (جون لابو) نام داشت كه روي (الان نيومن) تهيه كننده و كارگردان گروه فيلمبرداري كار كرد. لابو به نيومن گفت كه خلط (سموم) روي قلب او را گرفته است. او ابتدا روي گردن نيومن كار كرد، سپس قفسه سينه او را ماساژ داد و مقداري چرك و خون به بيرون ريخت. مانند آن بود كه جراحي با چاقو دملي را باز كرده باشد. پروفسور شيلي از چرك خارج شده نمونهاي تهيه كرد و ثابت شد كه چرك حاوي تعداد زيادي گلبول سفيد است.
دكتر (پوهاريچ) در مورد سفر خود به برزيل گفته كه (خوزه دو فريتاس) مشهور به (زيگما آريگو) جراح روحي معروف بدون هيچ سختي يك چاقوي برنده داخل چشم چپ مردي فرو كرد. آن مرد كاملا بيدار و هوشيار بود. آريگو چاقو را طوري اهرم كرد كه چشم از حدقه بيرون زد. آريگو در ضمن اين عمل بندرت به بيمارش نگاه ميكرد. او رو به دكتر پوهاريچ كرد و از او خواست كه انگشتش را روي پلك چشم بيمار قرار دهد بهطوري كه بتواند نوك چاقو را در زير پوست احساس كند و در حالي كه پوهاريچ شوكه شده بود به عمل جراحي ادامه داد. در طول جراحي بيمار اظهار داشت كه درد و ناراحتي احساس نكرد. چند لحظه بعد آريگو چاقو را كه نوك آن آغشته به چرك و خون بود از چشم بيمار خارج كرد و بدون تشريفات چاقو را با پيراهن خود پاك نمود و بيمار را مرخص كرد.
محققان اين موضوع را ثابت كردهاند كه پديده جراحي روحي واقعيت دارد اما نكته مهم ديگري هم هست كه بايد به آن توجه كرد و آن اين است كه واقع شدن عمل جراحي روحي بسيار نادر است و تعداد انگشتشماري از جراحان حقيقتا داراي موهبت شفابخشي خدادادي هستند و بيشتر آنها مدعياني بيش نيستند. اغلب آنها شيادان فرصتطلبي هستند كه با شبيهسازي عمل جراحي روحي سعي ميكنند زمينهاي براي سودجويي و شهرتطلبي خود فراهم آورند. نمونه زير به همين مطلب اشاره دارد.
در 4891 در مجله ( ديسكاور) توسط <مارتين گاردنر> نويسنده مقالات علمي نوشته شده است: ستاره تلويزيوني و كمدين معروف (اندي كافمن) فيلمي به نام پديدههاي روحي را در سال 0791 ميبيند. فيلم بهطور مختصر به كار جراحان فيليپيني ميپردازد. چند سال بعد يعني سال 4891 كافمن مبتلا به سرطان ريه ميشود و پزشكان به او ميگويند كه در آستانه مرگ قرار دارد. او تصميم ميگيرد براي زنده ماندن دست به آخرين تلاش بزند. كافمن به كلينيك يك متخصص جراحي روحي مراجعه ميكند و در آنجا به مدت چند روز تحت معالجه قرار ميگيرد. در هر جلسه، درمانگر او را با ماليدن روغن ماساژ ميدهد و بعد روزي قفسه سينه او را ظاهرا باز ميكند و مقدار زيادي خون و بافت فاسد را از آن خارج مينمايد. چند روز بعد كافمن به شهر خود لسآنجلس باز ميگردد، به اميد اين كه سرطان او معالجه شده است. اما دو ماه بعد از دنيا ميرود. عكسبرداري با اشعه x نشان ميدهد كه ابدا جراحي صورت نگرفته و سرطان پيشرفته كاملا دست نخورده مانده است.
حرف زدن با زباني كه نياموختيم
يكي ديگر از پديدههاي عجيب و جالب توجه كه حيرت همگان را برانگيخته، پديدهاي به نام زنوگلاسي است. بهطوري كه بسياري از دانشمندان هم كه در مورد پديدههاي فوقطبيعي شك و ترديد دارند و هميشه با بدبيني به اين قضيه نگاه ميكنند، در مواجهه با پديده زنوگلاسي سكوت كردهاند.
دكتر يان استيونسون يكي از دانشمندان آمريكايي تحقيقات گستردهاي را در زمينه زنوگلاسي انجام داده و در سال 4791 كتابي هم تحت عنوان زنوگلاسي به چاپ رسانده است.
زنوگلاسي از لغت onX لاتين به معناي خارجي و بيگانه و assolg ريشه يوناني به معناي زبان و در مجموع به مفهوم نوشتن يا صحبت كردن به زباني بيگانه و ناشناخته است. در اين پديده گاهي شخص بهزباني كه هيچوقت آن را نياموخته بهراحتي حرف ميزند و گاه بدون اينكه ارادهاي داشته باشد، دستش روي كاغذ ميرود و هر چه به ذهنش ميآيد با حالتي از خودبيخود و سريع شروع به نوشتن ميكند. بعضي محققين معتقدند نوشتن يا حرف زدن خودبهخود در اثر ارتباط با موجودات غيبي و ماورايي رخ ميدهد.در تجاربي از زنوگلاسي مواردي مشاهده شده كه شخص نويسنده مطالب، اصلا توان قلمي نداشته كه بنويسد. برخي افراد هم در طي تجربههاي زنوگلاسي خود، جملات و كلمات زشت و كريهي را تجربه نمودهاند. گروهي معتقدند اين جملات توسط ارواح شيطاني نوشته ميشود. در ادامه تجاربي از اين پديده ذكر ميشود:
_ در سال 2681، پرنيس گالتزين، زن بيسواد آلماني تباري را هيپنوتيزم كرد. آن زن اصلا با زبان فرانسوي آشنايي نداشت ولي در حين هيپنوتيزم او در مورد اينكه در قرن هيجدهم در فرانسه زندگي ميكرده، به زبان فرانسوي صحبت ميكرد.
_ زني به نام جنسن، 33 ساله اهل فيلادلفيا توسط همسرش هيپنوتيزم شد. در حين هيپنوتيزم شخصيت مردانه جنسن ظاهر شد. او از زبان مردي كشاورز و سوئدي كه در قرن هفدهم ميزيسته صحبت ميكرد. از صدايش معلوم بود مرد زحمتكشي است.
_ دختري هندي به نام ميشارا در سال 8491 به دنيا آمد. اين دختر بدون اينكه قبلا با زبان و فرهنگ بنگالي آشنايي داشته باشد و يا اصلا به آنجا رفته باشد، آوازهاي بنگالي ميخواند و ميرقصيد. در سال 1691 دكتر يان استيونسون موضوع ميشارا را مورد تحقيق و بررسي قرار داد. او نتيجه تحقيقات روي ميشارا را در جولاي 0891 در نشريه تحقيقات انجمن آمريكايي فرارواني به چاپ رساند. اين خانم 23 ساله هندي ميگفت كه همسر مردي بنگالي در دهه 0081 ميلادي بوده است. هفته و روزها او به زبان بنگالي صحبت ميكرد و حتي قادر نبود با اعضاي خانوادهاش ارتباط برقرار كند.
_ دكتر موريس نترتون با پسري 11 ساله مواجه شد كه در طي هيپنوتيزم به زبان چيني قديم صحبت ميكرد. صداي پسر را ضبط كردند و آن را نزد پروفسوري در دانشگاه كاليفرنيا بردند. وي گفت مطالبي كه پسرك گفته از متون بسيار كهن و ممنوع در مذهب قديمي چينيان است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر