۱۳۸۹ آبان ۲۹, شنبه

نيروي ذاتي روح

دسته دوم پدیده ها ، پدیده های هستند که فرد از طريق روشهاي خاص و تمرينات ويژه ذهني و بدني نيروي ذاتي روح خود را فعال نموده و به تواناييهايي از قدرت روح دست مييابند. هسته مركزي اين روشها بكارگيري نيروي روحي تحت تسلط و كنترل ذهن است. اين تواناييها بعداز سالها تمرينات مراقبه و تمركز ذهن، تجسم و تخيل خلاق، تمرينات تنفسي و تمرينات خاص بدني و... حاصل ميگردد.
از جمله اين قدرتها كنترل آگاهانه اعمال حياتي غيرارادي بدن مانند آهنگ نبض، تنفس، هاضمه، سوخت و ساز غذا، فعاليت كليهها و... است كه ميتوانند تحت تأثير اراده قرار بگيرند و به طور دلخواه تغيير كنند.‬
 
دسته دوم پدیده ها ، پدیده های هستند که فرد از طريق روشهاي خاص و تمرينات ويژه ذهني و بدني نيروي ذاتي روح خود را فعال نموده و به تواناييهايي از قدرت روح دست مييابند. هسته مركزي اين روشها بكارگيري نيروي روحي تحت تسلط و كنترل ذهن است. اين تواناييها بعداز سالها تمرينات مراقبه و تمركز ذهن، تجسم و تخيل خلاق، تمرينات تنفسي و تمرينات خاص بدني و... حاصل ميگردد.
از جمله اين قدرتها كنترل آگاهانه اعمال حياتي غيرارادي بدن مانند آهنگ نبض، تنفس، هاضمه، سوخت و ساز غذا، فعاليت كليهها و... است كه ميتوانند تحت تأثير اراده قرار بگيرند و به طور دلخواه تغيير كنند.‬
 
 
 






پديدههاي فوق طبيعي از نظر تفاوت در چگونگي وقوعشان، به سه دسته كلي تقسيم ميشوند. دسته اول به گروهي از پديدهها اطلاق ميگردد كه مربوط به روح خداوند است و از طريق اولياء و انبياء و منتخبين خداوند صادر ميشود.
دسته دوم شامل گروهي از پديدههاست كه انجام آن مربوط به روح فردي ميباشد. در اين روش از طريق انجام تمرينات، فنون و تكنيكها، نيروي ذاتي روح را فعال نموده و موجب وقوع پديدههاي فوق طبيعي ميشوند.
دسته سوم به اعمالي خارقالعاده اطلاق ميگردد كه توسط كارگزاران روحي و غيبي وقوعشان امكانپذير است


علم كنوني و در دسترس بشر، به طور روشن و كامل قادر به توجيه و ارائه پاسخي قطعي به پديدههاي خارقالعاده نيست، ولي تحقيقات دانشمندان بخصوص در فيزيك نو راهي به سوي تبيين و درك روح و اعمال خارقالعاده ناشي از توان ذاتي روح باز كرده است.‬

پديدههاي فوق طبيعي و اعمال خارقالعاده شامل پديدههايي ميگردد كه ماورا ماده و خارج از تبيين فيزيك مكانيكي ميباشد و به مجموعه پديدههايي اطلاق ميگردد كه در حيطه جهان انرژي-آگاهي قرار دارد و علت اصلي آن نيروي ذهني-روحي انسان است.‬

محققين اولين گام را براي اينكه انسان شاهد وقوع پديدههاي غير متعارف باشد، نداشتن قضاوت منفي و بطور كلي بيقضاوتي در حوزه باطني دانستهاند.‬

آنچه كه بسياري از محققين در زمينه چگونگي وقوع پديدههاي غير متعارف اذعان ميدارند اين است كه ديدگاهها و باورهاي انسان تاثير بسزايي در امكان به وجود آمدن اعمال خارق العاده دارند.‬

دانائي و شناخت، حجابها، شرطي شدگيها و توهمات را از بين ميبرد و انسان را از تاريكيها، موانع و ضعفها عبور ميدهد. اين راهي است آهسته و گام به گام، همانگونه كه حجابها و شرطي شدگيها ناگهان بوجود نيامده بلكه در طي زمان و به آهستگي ايجاد شده و انسان را از اصل خود دور ساخته است. از سوئي تنها نوع شناختي كه ميتواند به اين آهستگي سرعت بخشد و راه را كوتاه كند، شناخت قلبي و ايمان است. ايمان به غيب و باطن خود و جهان هستي، اوج آگاهي و شناخت است. آنجا كه ايمان وارد ميشود هر خواستهاي تحقق پيدا ميكند
همه اديان شيوهها و طرق خاص خود را براي ايجاد ارتباطي بيشتر و گستردهتر ارائه دادهاند. همچنين در بسياري از مكاتب شرقي تعليماتي همچون مراقبه و تمرينات جسمي و تمركزي به منظور بيدار سازي اين ارتباط در نظر گرفته شده است. يكي از مهمترين راههاي برقراري ارتباط، شناخت از طريق تعقل و تجربه حيطههاي باطني است. توجه به باطن گامي در جهت شناخت باطني است و شناخت باطني مانند پلي است كه سطوح مختلف آگاهي را به هم مرتبط ميسازد.
همانگونه كه برتري و اقتدار انسان بر طبيعت به دليل احاطه او بر دانش ظاهري است، شناخت و كسب دانش باطني نيز موجب تسلط و قدرت و گسترش هستي انسان در حوزه باطني ميگردد.‬

من هستم» اين دو گروه بسيار باهم تفاوت دارد. اين يكي در توهم و فراموشي زندگي ميكند و توانائيهاي خود را محدود به خوردن، خوابيدن ، كاركردن و... كرده است و آن يكي، به نسبت عمق ارتباطش با شعور برتر و به نسبت يگانگي با روح خود و روح هستي، بزرگتر و بزرگتر، و وسيع و وسيعتر ميشود.
پر واضح است كه تمايل اصيل هر انساني متوجه كامل شدن و توانمند ساختن قابليتها و واقعيت بخشيدن به نيروهاي نهفته خود است، اما شكوفائي توانائيها و عبور از محدويتها ميسرنميشود مگر در ارتباط با شعور برتر هستي. برقراري ارتباط با شعور برتر چگونه اتفاق ميافتد
در اين سطح از آگاهي، هستي فرد منحصر به جسم و توانائيهاي محدود آن مي‌شود. آگاهي او در سطح كلام اين‌طور است: «من جسم هستم. من ذهن دارم». «من روح دارم». «اين درخت است». «اين آسمان است». در اين سطح از آگاهي، فرد خود را هم هويت با جسم خود ميشناسد و روح و ذهن خود را از متعلقات جسم خود ميداند.
اين در صورتي است كه ذهن فرد مستقر در سطوح برتر آگاهي از شعور عالي هستي تغذيه ميكند. او به وحدت قائل است و بين روح هستي، روح، ذهن و جسم خود تمايزي قائل نيست. تجلي كلام او در اين سطح اينگونه است: «من روح هستم». «درخت در من است، آسمان در من است، مناز تو جدا نيستم». فردي كه در اين سطح از آگاهي مستقر است وقتي به درخت فرمان بارور شدن بدهد، درخت باور مي شود

آنچه كه مسلم است آگاهي عموم مردم در سطوح پائينتر مستقر است. اين استقرار به دليل انتخاب خود انسان بوجود آمده و بر اساس تمركز بيش از حد او بر زندگي مادي و بيتوجهي به زندگي باطني است. اين نحوه زندگي ارتباط بين فرد و سطوح برتر آگاهي را قطع كرده و جدائي به‌وجود آورده و خود موجب ايجاد حجابها و موانع بسياري بر سر راه ارتباط با شعور برتر شده است. در نتيجه تغذيه از آگاهي برتر ميسر نميباشد.‬

كل هستي و كيهان حاوي شعور و آگاهي است كه به‌نام ذهن كيهاني شناخته ميشود. ذهن كيهاني داراي سطوح مختلفي است. ذهن(روان) انسان، اين اقيانوس عظيم آگاهي و انرژي نيز داراي هفت سطح كلي است كه با سطوح ذهن كيهاني مطابقت دارد. هر سطحي از آگاهي داراي ساختار معيني است. سطوح پائينتر آگاهي، متراكمتر و با جهان فيزيكي در ارتباط است و سطوح بالاتر، ساختاري لطيفتر دارد و به سطوح متعاليتر و برتر آگاهي مربوط ميگردد.‬





افرادي كه به دليل بزرگي و پاكي روحشان واسطههايي بين خداوند و انسانهاي عادي هستند. در كتب آسماني نيز از اعمال فوق طبيعي و خارقالعاده روحي آنان ياد شده است. در حقيقت اين افراد تحت القا روح الهي قرار گرفتهاند و از اين طريق تواناييهاي خارقالعاده روح آنان آشكار شده، آنها براي نيل به اين قدرت ذاتي تمريني انجام ندادهاند. نيروهاي طبيعت تحت كنترل آنها و قدرت خداوند پشتيبان كلامشان ميباشد. آنها كه روحشان با روح خداوند يگانه شده است بيماريها را شفا ميدهند، مرده را زنده ميكنند و با تكه ناني گروه بيشماري را سير مينمايند...‬

هیچ نظری موجود نیست: