۱۳۸۹ آبان ۲۷, پنجشنبه

چشم هایت را ببند.........

چشمهایت را که بستی، تو میمانی و هجوم هولناک سیاهی. در این مرحله اما دیگر چیزی نیست تا بخواهیش. حتی چیزی که بفهمیش.


- پس چه باید کرد؟

این همان سوالی است که ذهن جستجوگر از خود میپرسد.
اما چرا باید چشمها را بست؟
شاید به این خاطر که یک دریچه نمیتواند برای همیشه گشوده باقی بماند. برای برخی بستن چشمها همان و به خواب رفتن همان. خوب حق دارند. سیاهی و ظلمت واقعا ترسناک است.

اما تو حواست را جمع کن. بستن چشمها الزاما مقدمهای برای خواب نیست. سیاهی یعنی همه چیز، یعنی همهی رنگها. اما ذهن، تو را از کاویدن این سیاهی باز میدارد. به هر طریق ممکن. افکار مختلف، ذهنت را در بر میگیرند و تو را به بررسی خود وامیدارند.

مراقبه (Meditation) با تکنیکهای مختلف خود، فرد را به سمتی هدایت میکند که در آن، ذهن، خالیای بزرگ را در بر دارد. سیاهی دیگر معنای پیشین را ندارد و بستن چشمها شروعی برای یک خواب شیرین یا آشفته نیست.

            

هیچ نظری موجود نیست: