۱۳۸۹ بهمن ۳, یکشنبه

سفر روح

درسفر روح به عالم ماوراء سه چيز مهم مي باشد . اول حكمت ،دوم عشق و سوم آزادگي .
حكمت :
دانشي كه به طور مستقيم از سياحت كردن و دانستن در جريان هاي معنوي جذب مي شود .
بعد از سياحت ، آدمي به طبقه هاي  زميني باز گشته و دانشي را كه كسب نموده مورد استفاده قرار خواهد داد .
عشق :
حب ، كلمه اي كه در مسيحيت به جاي كلمه ي عشق به كار رفته و معناي آن عشقي بي طرفانه و فارغ از هرگونه قيد و بند عاطفي با ديگران مي باشد .
ربازارتارز مي گويد " از آنجا كه عنصر انساني ظرفيت محدودي دارد . بهتر اين است كه نيت خير نثار ديگران كرده و تنها به آنان كه لازم است عشق بورزيم ."
آزادي :
رهايي از قيد تن و شرايط محيطي جهان ماده مي باشد . آموختن اينكه چگونه در اين جهان زندگي كنيم طوري كه به آن وابسته نباشيم . رهايي روح يعني آزادي حركت به هر جهت و مقصدي كه مطلوب اوست هيچ زنجيري نخواهد توانست روحي كه از قيد ماده و انرژي ، زمان و مكان رها گشته را محصور كند.
استقلال فردي در آگاهي فرد ، آزادي به همراه مي آورد . حاصل وضيعت آگاهي فلكي ، امنيت و اتحاد با خداست ... همه ي كسانيكه به هنر سفر روح تسلط دارند ، اختيار آن را دارند كه از ماده و انرژي ، زمان و مكان ، مستقل باشند .
بسياري از مردم در سفر  كردن به خارج از بدن داراي تجربه مي باشند   ، اما معمولا قدرت  تشخيص و يا كنترل بر روي انعكاسات خارج از بدن را نخواهند داشت . سفر روح مي تواند به اندازه ي نفس كشيدن براي انسان طبيعي باشد . اما اين سفر از طرف كساني كه تابه حال عادت نداشته اند كه كالبد فيزيكي خود راترك بگويند ، با ترس همراه است  .
درتلاش انسان براي دستيابي به جهان هاي بالا او زود در خواهد يافت كه تمام زندگي را نور و صدايي فرا گرفته كه از يك منشاء جوهرالوهيت در درونش منتشر مي شود. با رشد اين هوشياري شخص ملتفت خواهد شد نور و صداهاي  درونش تنها جزئي از نور و صدايي خواهد بود كه از بالا  به سمت پايين مي آيد .
روح ،اگاهي و يا وجدان فردي است كه تماميت انسان را تشكيل مي دهد ، جزئي كه از هوشياري حقيقي و نيروي مقدس درون سرچشمه مي گيرد . انساني كه تمام حواسش به كالبد فيزيكي متوجه مي باشد و يا توسط فرد ديگر مورد تسلط  واقع مي گردد. در عقب نشيني از جسم و بيرون آمدن از آن ، قادر نخواهد بود موفقيتي حاصل نمايد  .اغلب كساني كه براي  رسيدن به كمال معنوي اشتياق نشان مي دهند ، راهشان را گم خواهند كرد و به دام مي افتند و درنتيجه آن منظور نهايي از آفرينش را به عنوان وجودي  منفرد ، منكر خواهند شد .
وجود استاد در سفر روح ، بسيار بهتر از تلاش فرد به تنهايي براي رسيدن به اين منظور مي باشد  . تنها سفر كردن براي يك فرد ، مشكلات زيادي به همراه مي اورد . او به زودي خواهد يافت كه سفر روح ، به تنهايي  كار آساني نخواهد بود  .

هیچ نظری موجود نیست: