مشکلی که اکثرمردم با زندگی دارند این است که قبل از اتمام دوره ی کوتاه
زندگی شان،حسابی از زندگی کتک می خورند و لت و پار می شوند.خیلی به ندرت
پیش می آید که حسی از خلق کردن،آزادی و یا حتی عشق داشته باشند.همه چیز
برای آنها یک جور وظیفه است.ما می توانیم از هر نظر،فردایی متهورانه و
پویاتر داشته باشیم.ولی باید خودمان بخواهیم،هیچ کس دیگری این کار را نمی
تواند برای ما انجام دهد جزء خودمان.پس سعی کنیم خودمان باشیم.فقط
خودمان..........نه کس دیگه ای،بهتره این ماسکهایی را که به صورت زده ایم
را دور بریزیم و وجود اصلی و ناب خودمان را متجلی کنیم................
زندگی شان،حسابی از زندگی کتک می خورند و لت و پار می شوند.خیلی به ندرت
پیش می آید که حسی از خلق کردن،آزادی و یا حتی عشق داشته باشند.همه چیز
برای آنها یک جور وظیفه است.ما می توانیم از هر نظر،فردایی متهورانه و
پویاتر داشته باشیم.ولی باید خودمان بخواهیم،هیچ کس دیگری این کار را نمی
تواند برای ما انجام دهد جزء خودمان.پس سعی کنیم خودمان باشیم.فقط
خودمان..........نه کس دیگه ای،بهتره این ماسکهایی را که به صورت زده ایم
را دور بریزیم و وجود اصلی و ناب خودمان را متجلی کنیم................
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر