در خصوص ادیان و مذاهب میگوید:
«ادیان موجود در دنیا غالبا قادر نیستند منظور اصلی و هدف حقیقی موسسین خود را ظاهر سازند. اصل زندگانی روحانی و حقیقی ، تعصبات و عقاید و مراسم مذهبی نیست عموما رسوم مذهبی چنان خرافاتی شده اند که از ظاهر سازی گذشته مضر و گمراه کننده شده اند. مذاهب با خرافات و ظاهرسازی خود فقط قفسی برای روح تشکیل داده اند. در چنین وضعی تعویض مذهبی به مذهب دیگر نه تنها ثمری برای روح ندارد بلکه مانند تبدیل قفسی به قفس دیگر میباشد.
اگر مذهب موجب آزادی روح نگردد و انسان را بخدا نزدیک نکند پیروی از آن بی ثمر است. بنابراین من علاقه ای به تاسیس مذهب نوی ندارم. دنیا از قدیم به طوائف و دسته های بیشمار تقسیم شده است که هر یک دارای عقیده و ایمان جداگانه ای میباشند. من نیامده ام که قفسی دیگر به مردم ارائه کنم بلکه آمده ام تا حقیقت بی پایان را بدنیا اعلام کنم. دنیا نیازمند بیداری روحانی است نه دستورات شفاهی ، دنیا محتاج آزادی و زندگی باطنی است نه تصورات وظاهرسازی ، دنیا محبت میطلبد نه قدرت نمائی. رسالت دنیوی من اینست که اصل یکتائی و یگانگی را بمنصه ظهور برسانم.
در حقیقت ما همه یکی میباشیم من از لحاظ روح و احساس از هیچکس برتر نیستم. در حقیقت کسی توسط من به فیض روح القدس نخواهد رسید بلکه آنچه که من باید بشما برسانم مشاهده باطنی یگانگی همگانی است.»
و باز میگوید:
«گرچه مذاهب برای رهائی بشر از تنگنای جهل روحانی بوجود آمده اند ولی اگر بدرستی و بطور شایسته درک نگردند همانند قفسهائی خواهند بود که روح پیروان خویش را در خود محبوس میسازند. با اینکه تمام ادیان و مذاهب جهان به یک حقیقت ابدی معتقدند ، بشر عادت دارد برای خود محدودیتها و تنگناهائی بسازد که دروازه اقیانوس عشق لایتناهی خداوندی را به رویش سد میکند. این محدودیتهای ظاهری لازمه ادیان ومذاهب نیستند بلکه عادت و دلبستگی به ظواهر و شاخ و برگهاست که انسانها را به گروههای متفاوت و مجزا تقسیم میکندو بدینوسیله تفرقه و دوئیت بوجود میآورد و هدف و مقصود همه ادیان و مذاهب را از میان میبرد. بجای برگزار نمودن مراسم ظاهری مذاهب که از دیرباز برای او عادت شده است اگر بشر خدمت صادقانه و بی ریائی به همنوعان خود مینمود و درک میکرد که خداوند بطور یکسان در همه موجود است و می فهمید که خدمت بدیگران خدمت به خداست مقصود پروردگار برآورده میشد. اگر بجای برپا کردن کلیساها ، آتشکده ها ، معابد و مساجد مردم کوشش میکردند که خانه خدا را در دل خود بنا کنند خواست خدا انجام میپذیرفت.
در دنیا ادیان و مذاهب مختلف و پرستشگاههای زیادی بچشم میخورند و روزانه مراسم مذهبی گوناگونی انجام میگیرد و دعاهای زیادی از گلوی مردم بیرون میآید ولی مثل اینست که خداوند از همه آن مراسم و عبادت ها رو برمیگرداند یا به آنها توجهی ندارد زیرا که از دل برنمیخیزند. من تمام ادیان ومذاهب را دوست میدارم و آنها را میستایم و بر آن نیستم که دین و مذهب تازه ای تاسیس کنم یا چیزی بر تصورات گوناگونی که انسانها را علیه یکدیگر برانگیخته و میان آنهائی و تفرقه افکنده بیافزایم.تمام ادیان و مذاهب جزگشودن طریقی بسوی خداوند هدف دیگری نداشته اند ولی بمرور زمان حقیقت آنها در پرده تاریک گمراهی مردم پیچیده و گم شده است.
جان کلام مهربابا اینست:«من نیامده ام تعلیم دهم آمده ام بیدار کنم.» مهربابا میگوید:
«بهمان طریق که شخص با التجاء به گریز در صدد حفظ موجودیت مجزای خویش برمیآید، گاهی نیز با دلبستگی بیفکرانه به ظواهر ، رسوم ، تشریفات ، مراسم موروثی و قراردادهای اجتماعی درصدد حفظ موجودیت خویش برمیآید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر